بعضی چیزها را
باید سروقت خودش داشته باشی .
وقتش که بگذرد ،
دیگر بود و نبودش برایت فرقینمیکند !
چون به نبودنش عادت کرده ای
و یاد گرفته ای چگونه بدوناینکه داشته باشی اش ، زندگی کنی .
بعضی چیزها ، مثل حس ها وتجربه ها ، دوره ی خاص خودش را دارد .
مثلأ یک دوره ای
آدم دوست دارد عاشق باشد
مثل خیلی های دیگر کادو بخرد ،
ذوق کند ، برای کسی مهم باشد .
وقتی نیست ،
زمانش که بگذرد ، دیگر فایدهای ندارد .
کم کم به تنها بودن میان جمعیتبزرگ دو نفره ها عادت میکنی و یاد میگیری تنهایی حال خودت را خوب کنی .
اینکه میگویند :
عشق تاریخ مصرف ندارد
و پیر و جوان نمی شناسد ، درست .
اما عاشق شدن در بیست سالگی باعاشق شدن در چهل سالگی قابل مقایسه است ؟
آدم یک چیزهایی را
سر وقت خودش باید داشته باشد .
وقتی سرزنده و شاد است ،
وقتی جوان است .
یک چیزهایی مثل عشق
و حس و حال عاشقی ،
وقتش که بگذرد ، رنگش خاکستریمیشود !
و شاید هرگز نتوانی تجربه اشکنی ،
هرگز .
درباره این سایت