محل تبلیغات شما
اصولا زیاد دست به قلم نمیشم،
متن های این وبلاگ هم اکثرا از هرجا که خوشم بیاد و به دلم بشینه میذارم.
اما این بار میخوام از یه رفیق و داداش بنویسم.
کسی که با اومدنش تو زندگیم یه رنگ دیگه داد بهش.
کسی که رفاقت و به معنای واقعی معنا کرد.
انگار مرام و معرفت و ازش الگو گرفتن.
دوست داشتن و از قلبش تکثیر کردن. 
ادب و وقار و متانت تو خونشه.
بزرگی تو ذاتشه و بزرگ زادس.
با صبر و حوصله،با منطق و واقع نگر.در عین حال ریز بین و تیز بین. 
با عشق ،با صفا، با محبت، دوست داشتنی.
کنارش احساس امنیت کامل داری.دلش مهربونه،مثل کوه پشت و پناهته.
ازز شاد بودن و خنده هاش انرژی میگیری.
وقتی هم پیشت نیست همیشه جای خالیشو حس میکنی.کمبودش تو زندگی احساس میشه.دلت میخواد تو هر جمعی کنارت باشه.از اینکه کل وقتتو باهاش بگذرونی خسته نمیشی.خلاصه هرچی بنویسم از خوب بودنو خاص بودنش کمه.هرچی صفت خوبی که فکرشو کنین یه جا داره.
انگار خدا وقتی دست به قلم شد برای اون نوشت این بنده خاص منه خودم میخوام به بهترین شکل درستش کنم.
ذاتا مدیره. اصلا آدم حال میکنه ازش حساب ببره.خوشت میاد تو مجموعه ای باشی که مدیرت مهدی باشه.
اینقد مورد اعتماده که کل بیوگرافی و رازا و درد و دلامو میدونه.مورد اعتمادترین شخص زندگیمه.اینقد خوب و دوست داشتنیه که با یه بار دیدنش دل هرکیو میبره.
شاید از شانس خوب من بود که بر حسب اتفاق اومد تو زندگیم.
اومد و یهو شد تمام اولویت من، شد تموم زندگیم. شد دلیل حال خوب من. 
همیشه حسرت اینو میخورم چرا زودتر باهم آشنا نشدیم.
بعضی وقتا فکر میکنم همه چی دست به دست هم داد تا ما واقعا باهم رفیق شیم.
پیش خودم میگم، اگه دانشگاه من یه سال بیشتر طول نمی‌کشید، اگه من به جای اینکه برم همون کار قبلیم و نمی‌رفتم تو محیط کار جدید چطور میدیم همو. اینم بگم ما دوست مشترک زیاد داشتیم ولی یه بارم ندیده بودمش.خدارو همیشه بخاطر این اتفاق شیرین شکر میکنم.
همه اینارو گفتم تا بگم *مهدی* با همه اونایی که می‌شناختم فرق داره، اینقد برام عزیزه و دوسش دارم که از اینکه رفیق و داداشی مثل اونو دارم همیشه خدارو شکر میکنم. از اینکه کل وقتمو باهاش بگذرونم خیلی خوشحالم.من داداش ندارم  و همیشه به اونایی که داداش داشتن حسودیم میشد.مهدی شد همون داداشی که یه عمر دلم میخواستم داشته باشم.
تا جایی که یادمه نقطه ضعف ندارم ولی هر جایی که پای تو وسط بود شد خط قرمزم.
و از اینکه همه میدونن و رعایت میکنن حال میکنم.
همیشه دلم میخواست با صمیمی ترین رفیقم یجا کار کنم، که به لطف خدا همکاریم.
نمیدونم تونستم درست بیان کنم مطلب و یا نه.
ولی باید اینجا هم میگفتم که چقدر دوسش دارم،چقدر برام مهمه،چقد تو اولویته،چقد عزیزه،چقد پر نقشه،چقدر تاثیر گذاره و  و وخیلی چیزای دیگه 
مهدی عزیز،رفیق و داداش عزیزتر از جانم، بهترین و عزیزترین داداش کل عمرم از اینکه دارمت مرسی و خداروشکر.از اینکه منو به عنوان رفیق پذیرفتی مرسی.
مثل خون تو رگی. مثل روح تو جانی.
خودت میدونی که خیلی خیلی دوست دارم و هر روز هم این دوست داشتن بیشتر میشه.
از اینکه رفیق و داداشی مث تو دارم پر غرورترین آدم رو زمینم. 
اینقد سطح توقع منو بردی بالا، هرکیو میخوام مقایسه کنم، باتو میسنجم. 
خلاصه اینکه شدی کل زندگیم. 
دلم میخواد رفاقت ما بشه الگو برای بقیه. 
از خدا میخوام، دوستی و رفاقت مون روز به روز پایدارتر و همیشگی تر باشه. 
این متن هم بمونه به یادگار برای سال های دیگه خودمون و بقیه.
حرف زیاده داداش و بقیش باشه تو پستای دیگه عزیز دلم.ببخش اگه بعضی وقتا اذیتت میکنم.ببخش منو که باید بعضی اخلاقای گند منو تحمل کنی.ببخش اگه بعضی وقتا ناخواسته ناراحتت کردم.
اینو بدون یه تار موتو با کل دنیا عوض نمیکنم.تحمل یه لحظه ناراحتییتو ندارم.
دوستت دارم زیاااااد .  

از سری فانتزی های منو مهدی...

کاسه محبتتان پر و کاسه صبرتان خالی...

پاییز فصل دلتنگی...

تو ,اینکه ,یه ,دوست ,کل ,هم ,از اینکه ,بعضی وقتا ,دست به ,رفیق و ,جایی که

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

poolnaivantai Michael's memory روان تست ها Linda's life tensdismaloo healdecubig neuverciustum Flora's site موزیک جدید nilfa7 thearbiburgfe