محل تبلیغات شما

من کسی

مثل خودم را در زندگی ام نداشته ام و نمیدانم دلتنگ خودمشدن خوب است یا بد.

یا اصلا می شود دلتنگ کسی مثل من شد؟

فقط میدانم اگر کسی را داشتم که سرفصل آرزوهایش هستم ودغدغه ی بزرگش خوشحالی من است،

موقع رفتن حتما دو دل میشدم.

حتما سعی میکردم آینده بدون اورا تصور کنم.

کمی تردید میکردم و به فکر فرو میرفتم.

به بهانه هایی که قبلا داشته و اکنون ندارد فکر میکردم.

به سکوتش و آرامشی که ظاهرا دارد اما درونش پر از دلهره ینداشتنم است هم فکر میکردم.

من حتم دارم اگر کسی مثل خودم را داشتم،فکر همه ی این هارا  میکردم و پای رفتنم لنگ میزد.

چون دلتنگ آن آدمی میشدم که من همه چیزش هستم.

لازم بود تو هم دم رفتن چمدانت را زمین بگذاری و برای یکثانیه با چشمان بسته به من و گذشته ای که با من داشتی فکر کنی.

شاید تصور نبودنم تن روحت را می لرزاند و دلت تنگ آدمی میشد که زمانی به او گفته بودی دوستت دارم  .


از سری فانتزی های منو مهدی...

کاسه محبتتان پر و کاسه صبرتان خالی...

پاییز فصل دلتنگی...

کسی ,میکردم ,مثل ,فکر ,ام ,ی ,کسی مثل ,مثل خودم ,خودم را ,میکردم و ,فکر میکردم

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

mitsuki-race افتخارم فقط "عشق" به "ولایت" است کبیر پانل سردار شهید حسن علی رباطی لب کلام زیست شناسی فروشگاه عینک دودی| نایس آرنا thierasdefe دفتر امور فرهنگی و دینی شرکت آبفار استان زنجان Jaime's life من و قلم